محل تبلیغات شما



خرافات و تمسک به اموری که مستند و مدرک معتبر روایی و دینی ندارند از جمله اموری است که موجب انحراف دین و منجر به بدعت در دین می شود. آداب و رسومی که با رنگ و لعاب دینی ناگهان در جامعه سر برمی آورند و عده ای ساده دل و یا جاهل را هر چند با نیت پسندیده به دنبال خود می کشد.

جای تأسف است در برخی موارد این گونه آیین های من درآوردی و نامعلوم در جامعه رواج می یابد و برخی از مردم به جای آنکه به علما و مراجع رجوع کرده و با تحقیق سراغ این اعمال بروند با اعتماد به سخنان بی پایه افراد بی مایه در دام خرافات گرفتار می شوند. این تأسف آن گاه فزونی می یابد که در این سال ها بارها مراجع و علما بر رواج خرافات نهیب زده اند.

چند سالی است در پایان ماه صفر مراسمی در برخی شهرها باب شده است که در ظاهر مانند بسیاری از خرافات دیگر عملی نیکو وانمود می شود، اما هنگامی که در آن اندیشیده می شود نتیجه به آنجا می رسد که با خرافه ای دیگر مواجه هستیم.

داستان از این قرار است که گفته می شود در شب اول ماه ربیع الاول چند ساعتی قبل از نماز صبح روز اول این ماه می بایست درب هفت مسجد را کوبید و با این کار پایان دو ماه عزاداری و آغاز ماه شادمانی حضرت زهرا(س) را اعلام کرد و بدین سان از دستان حضرت زهرا (س) صله دریافت کرده و حاجات خود را طلب کنیم.

در سال های ابتدایی این مراسم به کوبیدن در مسجد و آن گاه اقامه نماز صبح در آخرین مسجد اکتفا می شد. اما با گذشت زمان بر پیرایه های این عمل افزوده شد. سال بعد تضرع و ناله و گریه بر درب مسجد. سال بعد پخش نذورات و شیرینی و شکلات و.، سال بعد گفته شد در آخرین مسجد باید دعای توسل خوانده شود و سال بعد روشن کردن شمع بر در مسجد و آب و جارو کردن مقابل آن هم اضافه شد و همین طور این سیر تکاملی ادامه یافت تا جایی که برخی از نماز مغرب شب اول شروع به این کار می کردند تا از خواب شب هم بی بهره نمانند.

در همان سال های ابتدایی مراجع عظام طبق وظیفه دینی و شرعی خود که هنگام ظهور بدعت ها، علما باید علم خود را بروز و ظهور دهند بر بی ریشه بودن این عمل تأکید کردند. اما متأسفانه هنوز برخی این راه اشتباه را می پیمایند. این نمونه ای از نمونه های فراوان است که برخی در خارج از چارچوب دین برای طلب حاجات و نیازهای خود از خداوند و ائمه متمسک به آیین هایی این چنینی می شوند.

حجت الاسلام حسین هاشمی از محققین حوزه علمیه قم پیرامون سندیت کوبیدن درب مساجد و روشن کردن شمع مقابل مسجد در پایان ماه صفر به خبرنگار شبستان گفت: اعمالی پس از پایان ماه صفر بین مردم رایج است از جمله کوبیدن درب هفت مسجد، روشن کردن هفت شمع مقابل درب مساجد و یا جارو کردن مساجد که اینها از نظر تاریخی هیچگونه سندیتی ندارد و از سیره بزرگان و علما نبوده است.
دق الباب مسجد در سیره علما نیست
حجت الاسلام هاشمی ادامه داد: این موارد، پیشینه روایی ندارد و بیشتر آداب و رسومی قومی و بومی است. به عنوان مثال در برخی مناطق استان بوشهر نیز دیده‌ شده است که مردم به نشانه پایان نحسی ماه صفر، قلیان می‌شکنند.
بدعت در دین گناه محسوب می شود
وی ادامه داد: متاسفانه در بسیاری از موارد این اعمال با خرافات مخلوط شده و به مواردی انحرافی در دین تبدیل می شود. اگر عملی در دین وارد نشده باشد و با عنوان دین انجام شود، علاوه بر اینکه ثوابی ندارد، بلکه گناه نیز محسوب می‌شود، چرا که بدعت در دین نهی شده است.

بنابر مستندات تاریخی و روایی معتبر شیعه و سنی، شب اول ماه ربیع الاول به واسطه واقعه مهم خوابیدن حضرت علی(ع) در بستر پیامبر اکرم(ص) در سال سیزدهم بعثت (همان شبی که کفار مکه تصمیم به قتل دسته جمعی حضرت رسول(ص) در بستر خواب گرفته بودند) مشهور است و در همان شب ایشان به مدینه هجرت فرمودند که به "لیلهٔ المبیت" مشهور است.
حضور در مساجد در پایان ماه صفر به یاد مجاهدت امیرالمومنین(ع)
بنابر نظر فقها و بر اساس آنچه در روایات مستند و معتبر آمده است، مستحب است که مومنین در این شب به یاد مجاهدت امیرالمومنین(ع) در مساجد حضور یافته و تا سحر به راز و نیاز و مناجات با خداوند متعال بپردازند بنابراین آن چیزی که از رسانه ملی با عنوان باز بودن در مساجد تا صبح عنوان شده به این دلیل بوده است نه تاکید و یا احیانا ترویج مسئله خرافی رفتن به درب مساجد و در زدن و شمع روشن کردن برای رفع حاجت.

به هر حال به نظر می رسد که اطلاع رسانی و آگاه ساختن صحیح، دقیق و به موقع مردم در مورد مسایل دینی از ضروریات و اصول کاری دستگاه های مربوطه و از جمله رسانه است که می تواند جلوی ترویج و گسترش خرافات که همچون موریانه ریشه اعتقادات جامعه را می خورد را گرفته و به تعالی جامعه یاری رساند.

حجت الاسلام هاشمی با اشاره به روایت من بشرنی بخروج صفر قله الجنه؛ هر کس به من بشارت دهد که ماه صفر تمام شده است، بهشت برای اوست» به عنوان یکی دیگر از تحریفات خروج از ماه صفر ادامه داد: این روایت نیز از سند متقنی برخوردار نیست و به احتمال فراوان این روایت در مورد ابوذر غفاری بیان شده است، اما عده ای این روایت را دال بر این گرفته اند که بشارت دادن پیامبر به اتمام ماه صفر، ثواب و پاداش دارد.

این کارشناس مسائل دینی با اشاره بر اینکه بدعت گذار در دین مورد خشم خدا و رسول خداست، افزود: افرادی که سنت های غیردینی را با اسم دین و به عنوان عملی مستحب ترویج می کنند، دچار فعل حرام می شوند.

وی با اشاره به اینکه البته ماه صفر ماهی حزن آمیز و اندوهناک برای شیعیان است، خاطرنشان کرد: ماه صفر ماه حزن اهل بیت (ع) و برای شیعیان است چرا که در ابتدای این ماه ورود کاروان اسرا به شهر شام و بیستم این ماه اربعین و 28 صفر نیز طبق نقل های مشهور رحلت پیامبر، شهادت امام حسن مجتبی (ع) و آخرین روز این ماه شهادت امام رضا (ع) است.

وی درباره آداب خاص خروج از ماه صفر و حلول ماه ربیع‌الاول در روایات اسلامی و اعمال مستحبی این ماه گفت: در مفاتیح‌الجنان شیخ عباس قمی آداب خاصی برای این امر ذکر نشده و تنها به ذکر اعمال شب اول ماه بسنده شده است. ولی در برخی روایات، اقامه نماز شکر به شکرانه اقامه دو ماه عزاداری و عبادت، روزه گرفتن، صدقه دادن، کمک به مستمندان و قرائت زیارت پیامبر(ص) و امیرالمومنین علی(ع) در ابتدای این ماه توصیه شده است.

منبع : خبرگزاری شبستان


حضرت محمد (ص) در ضمن وصیت های خود به شاه ولایت حضرت علی (ع) چنین فرموده اند : ای علی به وصیت های من توجه کن ، همواره در خیر و سعادت خواهی بود تا هنگامی که وصیت های مرا عمل کنی ، هرکس از انتقام دست بکشد و از آن چشم بپوشد در صورتیکه قدرت بر انتقام داشته باشد ، خداوند روز قیامت او را در محل امنی قرار خواهد داد و مزه عفو را به او خواهد چشانید. بهترین جهاد برای آدم این است که چون صبح کرد و وارد جامعه شد ، همتش این باشد که به هیچ فردی ستم روا ندارد و به حقوق احدی نکند.آن انسانی که جامعه از زبانش آرامش نداشته باشند و مردم از شر زبانش در امان نباشند ، این چنین آدمی از اهل آتش است. بدترین مردم آن کسی است که مردم از ترس او را احترام کنند ، تا از شرش در امان باشند ، بدترین مردم کسی است که آخرت خود را برای رسیدن به جاه و منال دنیا بفروشد ، و بدتر از این آن انسانی است که آخرت خود را برای دنیای دیگری بفروشد. خداوند دروغ مصلحتی را که برای اصلاح برادران ایمانی گفته شود دوست دارد ، ولکین راستی را که موجب فساد و دشمنی بین افراد میشود را دشمن میدارد.هر مست کننده ای که عقل را از آدمی سلب کند ، حرام است ، و هرچیزی که زیادی آن مست کننده باشد ، آشامیدن یک جرعه از آن نیز حرام است.تمام گناهان در یک خانه قرار گرفته اند ، کلید این خانه آشامیدن شراب است ، یعنی اگر آدمی شراب نوشید مرتکب هرگناهی میگردد و هر فسقی از او سر میزند. بر شارب الخمر ( شرابخوار) لحظه میگذرد که در آن حال خداوند را نمی شناسد ، یعنی در حال مستی از خداوند غافل است و مرتکب هرکاری میشود و هر معصیتی را مرتکب میگردد.کوههای بلند و سر بر آسمان کشیده را میتوان از جای کَند ، ولیکن زمامداریکه هنوز ایام حکومتش سپری نشده و وقت مرگش فرا نرسیده نمیتوان از بین برد.چهار نفر هرچه از خداوند بخواهند مستجاب میگردد : پیشوای عادل ، دعای پدر برای فرزند ، مردیکه برای برادر دینی خود در پنهان بدون اطلاع او برایش دعا کند و کسی که مورد ظلم و ستم قرار گرفته باشد و به ظالم نفرین کند ، خداوند متعال میفرماید : به عزت و جلالم سوگند انتقام مظلوم را از ظالم خواهم گرفت ، ولو بعد از مدتی که از ستم گذشته باشد.خداوند بهشت را به مردی که بدزبان و فحاش باشد و هرچه به زبانش آید بگوید حرام کرده است.مزاح نکن ، تا وقارت از بین نرود ، و دروغ نگو تا نور چهره ات محفوظ بماند ، و از دو خصلت دوری گزین : دل تنگی و تنبلی ، تن آسائی ، اگر دل تنگ شدی در برابر حق شکیبا نخواهی شد ، و اگر تنبل شدی حق کسی را اداء نخواهی کرد. ده نفر از این امت به خداوند کافر شدند ، و آنان عبارتند از : سخن چین ، جادوگر ، مرد بی غیرت ( دیوث ) ، مردان کار ، کسی که با حیوان درآمیزد ، کسی که با محارم خود کند ، شخصی که فتنه برانگیزد ، و به دشمنان مسلمان ها اسلحه جنگی بفروشد ، و کسی که زکات ندهد و با استطاعت زیارت خانه خدا را ترک کند و بمیرد.مرد عاقل باید جز در این سه طریق راه دیگری نرود ، اول دنبال معاش خود را بگیرد ( پی روزی رود ) ، دوم در فکر آخرت خود باشد ، سوم از لذائذ مشروع استفاده کند.مکارم اخلاق در دنیا و آخرت سه چیز است : کسی که بر تو ستم کرده از وی درگذری ، و کسی که ارتباط خود را با تو قطع کرده تو با او از در آشتی درآیی و ارتباط خود را با او برقرار سازی ، و کسی که از روی نادانی برای تو موجب ناراحتی فراهم آورده با بردباری از وی درگذری.از چهارچیز قبل از رسیدن چهار چیز دیگر هرچه زودتر استفاده کنید : از جوانی قبل از پیری ، از تندرستی پیش از اینکه بیمار گردی و ناتوان شوی ، از ثروت قبل از اینکه فقیر و ناتوان گردی.آفت شرف و بزرگی فخر و مباهات است ، و اینکه انسان همواره به اصل و نسب خود مغرور باشد.هرکس از خداوند متعال بترسد ، همه موجودات از وی خواهند ترسید و از او حساب خواهند برد ، و هرکسی که از خداوند واهمه و ترس نداشته باشد خداوند او را از هر چیزی خواهد ترسانید.هرکس این چهار خصلت را دارا باشد خداوند برای او خانه ای در بهشت میسازد : 1.کسی که یتیمی را جای دهد 2.و ناتوانی را حمایت کند 3.و به پدر و مادرش مهربانی نماید 4.و به زیر دستانش با محبت رفتار کند.هرکس با سه خصلت خداوند را ملاقات کند از بهترین مردم است : آنکس که واجبات خداوند را انجام دهد و از محرمات دست بکشد ، و به آنچه خداوند داده قناعت کند ، این چنین آدمی پرستنده ترین و پارساترین و بی نیازترین بندگان است.مجالست و هم نشینی با سه دسته از مردم دل را می میراند: هم نشینی با مردمان پست ، مجالست با توانگران ، و سخن گفتن با ن. انجام سه عمل از حقائق ایمان است : انفاق در هنگام تنگ دستی ، و گذشت از خود در برابر مردم ، و بخشش علم و دانش برای کسی که طالب علم است.هرکس دارای این هفت خصلت باشد به حقیقت ایمان رسیده و کامل شده است و درهای بهشت به روی او بازگردیده است : کسی که وضوی خود را کامل بگیرد ، و نماز خود را با وجه نیکویی ادا نماید ، و زکات مال خود را بدهد ، و خشم خود را فرو برد ، و زبانش را نگه دارد ( غیبت نکند ، دروغ نگوید و . ) و از گناهانش استغفار کند و افراد خانه اش را نصیحت و اندرز دهد.سه چیز موجب خوشحالی مومن در دنیا است : دیدن برادران دینی ، و افطار روزه داران و نماز خواندن در آخر شب.از سه چیز تو را نهی میکنم : حسد ، حرص ، و تکبر.هرکس دارای این سه خصلت نباشد اعمالش تمام نخواهد شد : ترسی که او را از نافرمانیهای خداوند باز دارد ، و اخلاقیکه به وسیله آن با مردم مُدارا کند ( البته مُدارا با مردم همرنگ شدن با خلافها و گناهان آنها نیست ، مُدارا با مردم به این معنی نیست که در مقابل گناه آنها بی تفاوت باشیم و تاییدشان کنیم ) ، و حلمیکه به وسیله آن نادانان را از خود دور سازد.چهار خصلت موجب شقاوت آدمی می گردد : 1.خشکی چشم 2.تیرگی دل 3.آرزوهای دور و دراز 4.دوست داشتن زندگی در دنیا.اشخاص متظاهر و فریبکار سه علامت دارند : هرگاه با انسان روبرو گردند چاپلوسی میکنند ، و هرگاه دور باشند ( پشت سرت ) غیبتت را میکنند ، و اگر برای آدمی مصیبت و ناراحتی پیش آید شماتت میکنند.ستمکاران را سه علامت است :1.زیردستان را آزار و اذیت میدهند2.با افراد بالادست خود با نافرمانی زندگی میکنند3. از ستمکاران پشتیبانی مینمایند.منافقین هم دارای سه علامت هستند : 1. سخنان دروغ و غیر واقع می گویند 2.هرگاه وعده بدهند به وعده خود وفا نمیکنند 3.هرگاه مورد امانت واقع شدند و چیزی در نزد آنان گذاشته شد خیانت میکنند. ریاکاران سه علامت دارند: از کارهای خود تمجید می نمایند و اظهار سرور و شادمانی میکنند ، و هنگامیکه تنها بمانند اوقات خود را به کسالت میگذرانند و دوست دارند که مردم پیوسته از آنان به نیکی یاد کنند. به خدا سوگند اگر مرد متواضع در ته چاه قرار گیرد ، خداوند متعال بادی را میفرستد و او را از قعر چاه بیرون میآورد و در دولت بد کاران ، بالای نیکوکاران قرار خواهد داد. مومن آن کس است که جان و مال مسلمان از دست وی در امان باشد ، و مسلمان کسی است که سایر مسلمانان از دست و زبان او در آرامش باشند ، و مهاجر کسی را گویند که از گناهان دست بکشد.محکمترین رشته ایمان دوستی در راه خدا و دشمنی برای رضای خدا است. هرکس از زنش اطاعت کند خداوند او را به رو در آتش خواهد افکند ، مولا علی (ع) فرمود : یا رسول الله مقصود از اطاعت زن چیست ؟ حضرت رسول (ص) فرمود : مرد به زن خود اجازه می دهد در هر مجلسی شرکت کند ، و به هر محفل نامناسبی برود ، و لباس نازک بپوشد و خودنمایی کند. خداوند متعال به وسیله اسلام غرور جاهلیت و افتخار به آباء و اجداد را از بین برد ، مردم همگی از حضرت آدم هستند ، و حضرت آدم نیز از خاک است ، گرامی ترین مردم در نزد خداوند کسی است که پرهیزگارتر باشد. هرکس علم بیاموزد و نظرش این باشد که با نادانان لجبازی کند و یا با دانایان مجادله نماید ، و یا مردم را به طرف خود جلب کند ، این چنین آدمی از اهل آتش است.هرگاه بنده ای بمیرد ، مردم گویند : از خود در جهان چه گذاشته است ؟ ( چقدر مال و ثروت زمین و گذاشته است ) ولی فرشتگان می گویند : قبل از خود چه توشه ای برای آخرتش فرستاده است. این جهان برای مومن زندان است ، و برای کافر مانند بهشت. مرگ ناگهانی برای مومن راحتی و برای کافر موجب حسرت و ندامت است. خداوند برای دنیا وحی فرستاد به کسانیکه به من خدمت میکنند ، خدمت کن. و کسانیکه به تو خدمت میکنند آنها را در ناراحتی و مشکلات قرار بده. اگر این جهان به اندازه یک بال مگس در نزد خدا ارزش داشت هر آینه یک جرعه آب هم به کافر نمی داد. ناله های مومن بیمار به منزله تسبیح و تهلیل اوست ، و خوابیدن او در بستر مرض مانند این است که خداوند را عبادت میکند ، و از این پهلو به آن پهلو شدن مثل این است که در راه خداوند جهاد میکند ، و اگر مرد مومن از مرض خود بهبودی حاصل کرد و در جامعه قدم گذاشت گناهانش محو خواهد شد. اسلام همانند مردی عریان است ، حیاء به منزله لباس او ، وقار زینت او ، و عمل صالح مردانگی او و پرهیزگاری اساس زندگی اوست ، هرچیزی پایه ای دارد ، و پایه اسلام محبت ما اهل بیت (ع) است. بد اخلاقی شوم است ، و اطاعت از زن موجب پشیمانی است ، و اگر در چیزی شومی باشد همانا در زبان زن است ، و سبکباران نجات پیدا کردند.هرکس بر من دروغ بندد جایگاه او پر از آتش خواهد بود.سه چیز حافظه را زیاد میکند و بلغم را زایل میسازد ، کندر خوردن و مسواک زدن و قرائت قرآن.مسواک زدن سنت است ، دهان را پاک میکند ، و چشم را بینا میسازد ، و خداوند را خشنود میکند ، و دندان ها را سفید میکند ، بوی بد دهان را از بین میبرد ، و لثه ها را محکم میکند ، و اشتها را زیاد میکند ، و بلغم را دفع میکند ، و حافظه را زیاد میکند ، و نیکیهایی را زیاد مینماید ، و فرشتگان را خوشحال میسازد.رسول خدا (ص) به مولا علی (ع) فرمودند : خداوند ذریه هر پیغمبری را از نسل او قرار داده ، ولیکن ذریه مرا در صلب تو قرار داده است ، و اگر تو نبودی من ذریه ای نداشتم.گروهی در آخرامان خواهند آمد که یقین و ایمان آنان موجب شگفتی خواهد بود ، با اینکه آن جماعت پیغمبری را ندیده و حجت ظاهری از آنها پوشیده شده است ، آنان فقط با دیدن آثار ، ایمان میآورند.سه چیز موجب قساوت قلب میشود ، شنیدن لهویات ، و دنبال شکار رفتن ، و به خانه حُکام و پادشاهان رفت و آمد کردن.خداوند دعای مردی را که با غفلت اداء میکند ، نمی پذیرد ، . خوابیدن عالم ، از عبادت عابد جاهل ، بهتر است.دو رکعت نماز که عالم میخواند از هزار رکعت که عابد جاهل ، میخواند بهتر است.در شش عقوبت و کیفر گریبانگیر است که سه خصلت آن در دنیا گریبان کننده را می گیرد ، و سه خصلت آن در آخرت گریبانگیر فرد کننده را می گیرد ، اما سه خصلتی که در دنیا به آن دچار میشود : آبرو و حیثیت را میبرد ، و مرگ را زودتر میرساند ، و روزی را قطع میکند و اما سه خصلتی که در آخرت گریبانگیر شخص کننده میشود : در محاسبه اعمال با او بدرفتاری میگردد ، و موجبات خشم و غضب خداوند منان را فراهم میسازد ، و مجازات و عذاب کار را در قیامت ، بزرگ میکند.در عمل ربا هفتاد گناه هست که آسانترین آنها مانند با محارم در خانه خداست.یک درهم ربا در نزد خداوند بزرگتر است از هفتاد بار با محارم در خانه خدا.هرکس اندکی از زکات مال خود را نپردازد ، این شخص در زمره مسلمانان و مومنان نیست و هیچ ارزش و اعتباری ندارد.کسی که مستطیع شد و به حج نرفت کافر است ، خداوند میفرماید : از طرف خداوند بر مردم واجب است که حج خانه خدا را به جا آورند در صورتیکه استطاعت داشته باشند ، و هرکس پس از استطاعت این فریضه را ترک کند ( بر خود ستم کرده است ) و خداوند از جهانیان بی نیاز است. هرکس حج را به تاخیر اندازد تا وقتیکه بمیرد ، خداوند او را روز قیامت یهودی و یا نصرانی مبعوث میگرداند.صدقه دادن بلای حتمی را دفع میکند.صله ارحام و ارتباط با خویشاوندان عمر را زیاد میکند.قبل از اینکه شروع کنی به غذا خوردن نمک بخور و بعد از غذا هم نمک بخور ، در این کار هفتاد دو مرض از شما دفع میگردد.عقل آن است که به وسیله آن بهشت به دست آید ، و رضای پروردگار حاصل شود.اولین چیزی که خداوند آفرید عقل بود ، پس فرمود : روی آور او هم روی آورد ، و بعد فرمود پشت کن ، و او هم پشت کرد ، سپس خدای عزوجل فرمود : به عزت و جلال خودم سوگند ، آفریده ای را دوست و نزدیک تر به خود از تو نیافریدم ، مردم را به وسیله تو مورد مواخذه قرار می دهم و آنان را به وسیله تو پاداش خواهم داد و یا عذاب خواهم کرد.گفتار بی کردار ( بی عمل ) اثری و خیری در آن نیست ، نگریستن در چیزی بدون اطلاع از آن فائده ای ندارد ، و مالی که در آن بخشش نباشد ، و راستی که در آن وفا نباشد سودی ندارد ، دانش بدون پرهیزکاری ، و صدقه بدون نیت ، و زندگی بدون تندرستی ، و وطن بدون امنیت و خوشحالی فایده و سودی برای انسان نخواهد داشت.خداوند خوردن هفت عضو از گوسفند را حرام کرده است : خون ، مذا ، مثانه ، نخاع ، غدد ، طحال ، مرارة.آیا شما را به شبیه ترین مخلوقات به خودم خبر ندهم ؟ فرمود : آری ، حضرت رسول (ص) فرمود : آن که اخلاقش از همه بهتر و بردباریش از همه بزرگتر ، و خویشاوندانش مهربانتر ، و از همگان با گذشت تر باشد.امت من هرگاه این ذکر را بخوانند از هم و غم نجات پیدا میکنند (( لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم )) حق فرزند بر پدر این است که نام او را نیکو بگذارد ، و او را ادب بیاموزد ، و به مقام شایسته ای برساند ، و حق پدر بر فرزند این است که او را با نام صدا نزند ، و جلوتر از او راه نرود ، پیش روی او ننشیند.خداوند پدر و مادری را که موجبات عقوق ( عاق شدن ) فرزند خود را فراهم آورند لعنت کرده است.همان طور که فرزندان عاق والدین میشوند ، والدین نیز عاق فرزندان خود میگردند.خداوند پدر و مادری را که فرزندان خود را به نیکی وادارند رحمت میکند.هرکس در نزد او از برادر مسلمانی غیبت شود و او قدرت دفاع از آن را داشته باشد و دفاع نکند ، خداوند در دنیا و آخرت او را رسوا میکند.هرکس یتیمی را سرپرستی کند و مخارج او را از مال خودش پردازد تا آنگاه که بی نیاز گردد ، بهشت برای این چنین آدمی واجب میگردد.هرکسی از روی احسان و محبت دست عطوفت بر سر یتیمی بکشد خداوند روز قیامت به تعداد هر مویی از سر آن کودک نوری به آن مرد عطا خواهد کرد که در پرتو آن از تاریکیهای روز قیامت نجات پیدا کند.فقری بدتر از نادانی ، و ثروتی بالاتر از عقل ، و تنهایی وحشت آورتر از عُجب و خودپسندی ، و عقلی بهتر از تدبیر نیست ، هیچ پرهیزکاری مانند باز داشتن نفس از حرامها و از سخنان نابجا نیست ، شرفی بالاتر از حُسن خُلق و عبادتی مانند تفکر در امور نیست. آفت سخن دروغ گفتن است ، آفت علم فراموشی ، آفت عبادت فاصله انداختن است ، و آفت زیبایی تکبر و خودپسندی ، و آفت حلم ، حسد است.خداوند متعال به دنیا توجه کرد و مرا از میان آن برگزید ، و بار دیگر توجهی کرد و تو را از میان مردان اختیار کرد و بار سوم توجه کرد امامان از فرزندانت را از میان مردان برگزید ، و مرتبه چهارم توجه نمود و فاطمه (س) را بر ن جهان اختیار کرد.ای علی نام تو را در چهار جا با نام خود همراه دیدم ، و به آن اُنس گرفتم ، هنگامی که در شب معراج به بیت المقدس رسیدم ، دیدم در (( صخره )) نوشته شده : (( لااله الا الله ، محمد رسول الله )) خداوند فرمود : او را تایید کردم و یاری نمودم به وسیله وزیرش ، پرسیدم ای جبرئیل وزیر من کیست ؟ گفت : علی بن ابی طالب (ع) ، و هنگامی که به سدرة المنتهی رسیدم دیدم در آنجا نوشته شده منم خداوند که خدائی جز من نیست ، محمد برگزیده من از میان مخلوقات من است ، او را به وسیله وزیرش تایید و یاری کردم ، پرسیدم از جبرئیل که وزیر من کیست ؟ گفت : علی بن ابیطالب (ع) ، پس از اینکه از سدرة المنتهی گذشتم و به نزدیک عرش خداوند رسیدم ، مشاهده کردم بر پایه های عرش نوشته شده است منم خداوند که جز من خدایی نیست ، و محمد (ص) دوست من است ، و او را به وسیله وزیرش تایید و یاری کردم. ای علی خداوند متعال تو را در هفت خصلت با من برابر قرار داده است : تو اولین فردی هستی که با من از قبر سر بر میاری ، و نخستین کسی هستی که با من در کنار پل صراط توقف میکنی ، و اول فردی هستی که با من زنده می شوی و با من لباس می پوشی و نخستین فردی هستی که با من از آشامیدنیهای سر به مهر بهشتی خواهی نوشید.


صد حسرت که امسال نشد در مسیر بهشت قدم بگذارم

اگر کسی این نوشته را خواند و در مسیر بود

یادی از من هم کند.

چهل روز پیش در چنین روزی بهترین خلق خدا در صحرای کربلا که از سوی حسین دعوت شده اند .

او را کشتند و او خارج از خلیفه وقت معرفی کردند

اما نقشه و توطئه هایشان توسط حضرت زینب در هم کوبیده شد.

 

اربعین حسینی گرامیداشت یاد و خاطره شهادت حسین بن علی و اسارت اهل بیت تسلیت و تعزیت باد.

درود خدا بر ارواح مطهر حسین بن علی و شهیدان راستین دشت کرب و بلا


حادثه ‌عاشورا از دل‌خراش‌ترین وقایع تاریخ اسلامی به شمار می‌رود. این رخداد از هنگامه وقوع تا کنون مورد اهتمام و توجه انسان‌های آزاده قرار گرفته است. متفکران و نویسندگان مسلمان و غیرمسلمان از زاویه‌های گوناگون آن را کاویده و به موضوعاتی از این‌ دست نظر افکنده‌اند.

و البته هنوز جای مباحث بسیار تاریخی، اخلاقی و انسانی، برای پژوهش‌های عمیق خالی است. یکی از پرسش‌هایی که مطرح است و در لابه‌لای نوشته‌ها به‌اجمال بدان پرداخته‌شده، راز جاودانگی این قیام است. با آن‌که قیام‌های بسیار در تاریخ بشریت و دوره‌های اسلامی به وقوع پیوسته، اما کشش و جاذبه و ژرفای حادثه عاشورا در آن مشهود نیست. چه تفاوتی ماهوی میان آن‌ها وجود دارد؟ چه رمز و رازی در این قیام و رخداد نهفته است؟

آیا تا به‌ حال از خود پرسیده‌ایم که:

۱. اجتماع مردم در این ایام و تجمع وصف‌ناشدنی روزهای تاسوعا و عاشورا بویژه در کشورهای شیعه‌نشین از چه نیرویی تغذیه می‌کند؟ چرا گذشت قرن‌ها، نه‌تنها از نشاط آن نکاسته بلکه سال‌به‌سال بر رونق آن افزوده است؟

۲. حضور گسترده نیروهای جوان که همه تعلق‌های جوانی اعم از مد لباس تا خواب سنگین را کنار نهاده‌اند، چگونه توجیه می‌شود؟ جوانان با ایده‌ها و حساسیت‌های متفاوت که انرژی غیرقابل‌کنترل و روحیه‌ای گریزان از توصیه و پند دارند، چرا عمیقا جذب این حادثه می‌شوند؟

۳. نمایش زیبای هیئت‌های عزاداری و دسته‌های سینه‌زنی بدون آموزش‌های فنی و درازمدت که بسا زیباتر از رژه دسته‌های نظامی صورت می‌گیرد، آن ‌هم با تنوع فراوان، برحسب عرف‌ها و عادت‌های بومی و منطقه‌ای، چگونه تحلیل می‌شود؟ بسیار دیده می‌شود که سربازان بعد از آموزشی درازمدت به‌خوبی از عهده وظایف خود برنمی‌آیند، اما دسته‌های عزاداری،‌ خودآموز آرایشی زیبا پیدا می‌کنند؟

۴. چه چیزی مردم را در ایام محرم به احسان‌ها و ایثارهای بزرگ مالی وا می‌دارد؟ اطعام‌ها و خوان‌های گسترده در این ایام از چه عاملی سرچشمه می‌گیرد؟ با آن‌که برای جلب احسان‌های کمتر از این به تبلیغاتی گسترده و برنامه‌ریزی‌های درازمدت، نیاز است.

این‌ همه پس از قرن‌های متمادی که از حادثه کربلا گذشته و بدون کمترین جبر و تشویق دنیایی و حکومتی چه توجیهی دارد؟

این نوشتار بر آن است تا اندازه‌ای این پرسش را وارسی کند و قدری آن را بکاود. می‌توان علل و عوامل متعددی برای این جاودانگی برشمرد؛ مانند:

۱. انتساب امام حسین علیه‌السلام و فرزندانش به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم

۲. حضور ن و کودکان

۳. نهایت درنده‌خویی و ستمگری یزیدیان

۴. مشیت الهی

۵. ماهیت انسانی قیام عاشورا

به نظر می‌رسد نمی‌توان ماندگاری و جاودانگی را به یک راز و سبب منتهی کرد، بلکه تمامی علل و عوامل پی گفته در آن دخیل‌اند.

سه عامل نخست واضح است و پیرامونش بسیار نوشته‌ شده است. عامل چهارم شاید همان باشد که در پاره‌ای احادیث بدان اشاره می‌شود مانند:

قال رسول‌الله (ص): إِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَینِ حَرَارَهً فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لَا تَبْرُدُ أَبَدا».

برای شهادت امام حسین (ع) در دل‌های مؤمنان شراره‌ای است که هیچ‌گاه خاموش نشود.» حقیقتا تأثیر عوامل غیبی و آسمانی بر ماندگاری این حادثه را نمی‌توان انکار کرد.

به نظرمی‌رسد عامل پنجم جایگاه ویژه‌ای دارد؛ گرچه علل چهارگانه دیگر هر یک تأثیر خود را می‌گذارد. چرا که این عامل بیشتر، عمق معرفت، انتخاب، اراده، تصمیم‌گیری و زیبایی عمل امام حسین (ع) و همراهانش را نشان می‌دهد. به تعبیر دیگر حسن فاعلی و حسن فعلی حادثه عاشورا، با این علت بیشتر نمایان می‌شود. در این جهان، آیین‌ها، مرام‌ها و حوادث تاریخی هر چه انسانی‌تر باشد و به جوهره وجودی انسان نزدیک‌تر، ماندگارتر خواهند بود. حادثه عاشورا نیز چنین است و نباید آن را فقط از زاویه انتساب به خاندان به خاندان پیامبر (ص) بررسی کرد؛ یا فقط بر عوامل غیبی پای فشرد؛ یا اوج درنده‌خویی یزیدیان را منظور داشت؛ یا بر حضور ن و کودکان تأکید ورزید؛ بلکه آن را با دید حادثه‌ای که تمام اصول و ضوابط انسان در آن منظور شده و هیچ امر غیرانسانی در ناحیه هدف و روش در آن به چشم نمی‌خورد، مطالعه کرد. گاه انسان‌ها درباره اهداف و روش‌های انسانی، خوب سخن می‌گویند و نیک قلم می‌زنند. برخی این هدف‌ها و روش‌ها را در عادی‌ترین شرایط زندگی پیاده می‌کنند. اعجاز و اعجاب حادثۀ عاشورا در آن است که در ناگوارترین شرایط زندگی، گروهی ذره‌ای از اهداف، روش‌ها و منش‌های انسانی تخطی نمی‌کنند و آن را در دشوارترین شرایط، عینیت می‌بخشند.

منبع: سایت کرب و بلا

۶ روز تا کنگره عظیم اربعین حسینی


پس از اینکه اسرای کربلا و خاندان امام حسین (ع) را وارد شهر دمشق کردند، سر حسین (ع) را بر رمح بلندی زده بودند و خولی آن رمح را می‌کشید و به آواز بلند می‌گفت: منم آن کسی که دشمنان یزید را کشتم و بخون آغشتم» ام‌کلثوم با چشم گریان گفت:ای دشمن خدا فخر می‌کنی به کشتن کسی که جبرئیل گهواره جنبان او بوده و میکائیل ذکر خواب گوینده و اسرافیل بدوش کشنده و اسمش در عرش خدا نوشته جدش خاتم‌الانبیاء بوده و مادرش فاطمه زهراء است و پدرش قاتل مشرکین است». سرهای جوانان اهل بیت هیجده سر بود، بعد از سر حسین سر علی اکبر را آوردند پس از او سر عباس بن علی بر نیزه بود و حامل آن سر قشعم جعفی بود بعد از او سر عون بود نیزه دار سنان بن انس نخعی بود همین نحو سرها را پشت سر هم وارد می‌کردند. پشت سرها اسیران وارد شدند پیشاپیش آنها زین العابدین بود.

مردم شهر با طبل و شادی به استقبال آن‌ها آمدند، ابتدا به خرابه ای در شام  برده شدند تا اجازه ورود به مجلس یزید صادرشود!

فردای آن روز ماموران یزید برای بردن اسیران به مجلس وی به خرابه آمدند و چنان شیونی در مرد و زن اسیران افتاد که ناله شان به آسمان رفت . ان ها را با زنجير و ريسمان بيرون آوردند همه را به يك ريسمان بسته بودند. حضرت امام زين العابدين (ع) مى‏فرمايد يكسر ريسمان به گردن من بود و سر ديگر به بازوى عمه‏ام زينب. هر وقت ما كوتاهى در رفتن مى‏كرديم كعب نيزه و تازيانه می خورديم زيرا كه در ميان خيل اسيران هم دختران كوچك بودند و هم زنهاى بلند قامت زنها قدمها را بلند و اطفال كوچك بر می داشتند زنها كه مى‏ايستادند كعب نيزه و تازيانه مى‏خوردند صداى ناله ايشان بلند می ‏شد و چون ن و محترمات حركت مى‏كردند اطفال به روى هم می ‏ريختند و روى زمين می افتادند در اين وقت سنگدلان و دژخيمان آن پليد با تازيانه و كعب نيزه بچه‏ ها را از روى زمين بلند می كردند و با اين وضع جانسوز و دلخراش ذرارى و اهل پيغمبر (ص) را وارد مجلس آن زنديق نمودند.

یزید دستور داده بود تا برایش تختی مرصع آراسته کنند، اشراف و سران کوفه به دربار او بیایند و مجلس عیش و نوش برای او پهن شود.بهترین لباس هایش را پوشیده بود.

چون سرهاى مبارك را بر يزيد وارد كردند، اهل بيت (ع) در حالتى كه  به يك رشته بسته شده بودند و حضرت على بن الحسين عليه السّلام را در (غُل جامعه ) بود به مجلس یزید آوردند. چون يزيد ايشان را به آن هيئت ديد گفت، خدا قبيح و زشت كند پسر مرجانه را اگر بين شما و او قرابت و خويشى بود ملاحظه شما ها را مى نمود و اين نحو بد رفتارى با شما نمى نمود و به اين هيئت و حال شما را براى من روانه نمى كرد.

مرحوم محدث نورى قدس سره از دعوات راوندى نقل كرده: هنگامى كه حضرت على بن الحسين عليهماالسلام را بر يزيد وارد كردند. يزيد با حضرت سخن مى گفت و در صدد بود بهانه اى بدست آورد تا او را شهيد كند. امام سجاد علیه السلام هم پاسخ مى داد در حالي كه تسبيح كوچكى در دست داشت و آن را مى چرخانيد. يزيد گفت: اين چه كارى است كه من با تو سخن مى گويم و تو با تسبيح بازى مى كنى؟ يعنى مى خواست بگويد: ادب مجلس و سخن را رعايت نمى كنى.

حضرت فرمود: پدرم از جدم برايم روايت كرد كه چون نماز صبح را انجام مى داد تسبيح را بدست مى گرفت و مى گفت: اللهم انى اصبحت اسبحك و احمّدك و اهلّلك و اكبّرك و امجّدك بعدد ما ادير به سبحتى؛ و تسبيح را با دست مى چرخانيد و سخن مى گفت و كارش را انجام مى داد بدون آن كه ذكرى بگويد و مى فرمود: چرخيدن تسبيح ذكر به حساب مى آيد و آن امان است تا در رختخواب جاى گيرد و چون در رختخواب مى رفت همين اذكار را تكرار مى كرد و تسبيح را زير سر قرار مى داد و مى فرمود تا صبح تسبيح ذكر مى كند و من از جدم پيروى مى كنم.

يزيد گفت: با هر يك از شما سخن مى گويم پاسخى مى دهد كه در گفتار پيروز مى گردد.

مرحوم طريحى در منتخب می‌نویسد :

در اين حال كه اسراء را با سرهاى بريده در دارالاماره نگاهداشته بودند مروان حكم ملعون پيدا شد چشمش كه به سر بريده امام (ع) افتاد اظهار فرح و سرور نمود، وجدكنان، پاى طرب كوبان از روى تكبر به اطراف دامن خود نظر می كرد و ناسزا می ‏گفت و مى‏رفت ولى برادرش كه مردى صالح و دوستدار خاندان نبوت بود بنام عبدالرحمن هنگامى كه آمد و چشمش به سر بريده آقا افتاد زار زار گريست و رو كرد به مردم و گفت: اى ظالمان شما كه ديگر روى پيغمبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) را نخواهيد ديد مگر آنكه گريبان شما را بگيرد و با شما مخاصمه كند، قسم به خدا ديگر در شهر نخواهم ماند و روى يزيد را نخواهم ديد.

در ميان ملاء عام در بين آن همه ازدحام سرها را از نيزه‏ ها فرود آوردند و طشتى از طلا حاضر كرده و سر بريده پسر فاطمه را در ميان آن طشت نهادند و ساير سرها را در ميان طبق چيده و به حضور آن پليد بردند.

ابو مخنف مى‏نويسد: سهل گفت من هم داخل آن جماعت شدم ببينم به سر مطهر امام (ع) چه مى‏رسد سر منور آقا را از نيزه بزير آوردند در ميان طشتى از ذهب گذاردند و روپوشى از پرده ديبقى بر روى سر مطهر امام انداختند. اول سر مطهر آقا را خوب شستند محاسنش را شانه زدند بعد رو ببارگاه نهادند امراء كوفه كه همراه سرها و اسيران آمده بودند سرها را برداشته به حضور بردند و چون وارد بارگاه شدند بعد از تعظيم سر امام (ع) را برده روى تخت مقابل يزيد نهادند و سرهاى ديگر را هم به ترتيب چيدند بعد يزيد از امراء كوفه واقعه كربلاء را پرسيد.
بعضى از اهل خبر مى‏نويسند: متكلم زجر بن قيس بود و برخى ديگر گفته‏اند متكلم شمر ملعون بود و حق آن است كه همان زجر ملعون ابتداء به كلام كرد زيرا وى شخصى فصيح و بليغ بود.

سر امام مظلوم (عليه السلام) را در طبقى از طلا نهاده بودند و اولين سخن يزيد ناپاك با آن حضرت اين بود: چگونه ديدى ضربت دست مرا؟

يزيد رو كرد به حضار مجلس و گفت اين مرد تا زنده بود بمن افتخار می ‏كرد و مى‏گفت پدر من بهتر از پدر يزيد است اى مردم پدرش با پدر من در باب سلطنت و خلافت مخاصمه كرد خدا پدر مرا بر پدرش ظفر داد و اما اينكه می گفت مادرم بهتر از مادر يزيد بود اين راست است و اما اينكه می ‏گفت جدم بهتر از جد يزيد است البته هر كه ايمان به خدا و اقرار به روز جزا دارد بايد پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) را از همه كائنات بهتر بداند و اما اينكه مى‏گفت خودم از يزيد بهترم گويا اين آيه را از قرآن نخوانده بود كه می فرمايد: قل اللهم مالك الملك تؤتى الملك من تشاء الى آخر.

در دست يزيد چوبدستى از جنس خيزران بود و به آن چوب دو لب قرآن خوان ابى عبدالله (عليه السلام) را از هم باز می كرد و دندانهاى حضرت را بيرون می  انداخت به لبهاى مبارك چوب می زد و اشعارى می خواند كه كجايند آباء و اجداد و پيروان ما كه در غزوه بدر حاضر بودند و در دست اصحاب محمد (ص) كشته شدند بيايند ببينند كه چگونه تلافى به آل محمد (ص) كردم سرهاى اولادش را بريدم و كفر باطنى خود را ظاهر كردم مردم شامى حاضر بودند و اين كفرها را از يزيد شنيدند رنگ رخسارشان تغيير كرد و گفتند:

خود را پادشاه اسلام می خواند و كفر می ‏گويد بعلاوه چقدر جسارت با سر بريده می كند . از حالت اهل مجلس يزيد را ترس گرفت گفت آيا می شناسيد اين سر كيست اين سر حسين بن على عليهما السلام است كه افتخار می كرد جد و پدر و مادرم از پدر و مادر يزيد بهترند عم من و خال من بهتر از يزيد است و خودم بهتر از يزيدم زيرا كه ديدند رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) مرا بزانوى خود نشاند و در حق من فرمود حسين (ع) ريحانه باغ من و سيد شباب جنت است در نسل و اولاد من پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) دعا كرده من اولى ترم از يزيد باين امر وليكن گويا حسين (ع) آيه را ملاحظه نكرده كه خدا به هر كه میخواهد سلطنت بدهد می دهد و از هر كه می‏ خواهد بگيرد می گيرد و او را قابل ندانست نداد و مرا لايق ديد داد به همين دليل شاميان احمق رام شدند و يقين كردند همين است كه می گويد و حال آنكه تاويل آيه مباركه اين نبوده و نيست بارى از كلام برخى اين طور معلوم مى‏شود كه چوب خيزران در دست آن پليد بود چنانچه رسم جبابره اينست

چند نفر بودند كه در مجلس يزيد پليد زبان به شفاعت گشودند تا آن ناپاك جسارت به سر مطهر امام (عليه السلام) نكند و اغلب آنها را يزيد به قتل رساند

سپس يزيد پليد بانوان محترمه و كودكان را طلبيد، ايشان آمدند و در مقابل آن ناپاك نشستند.

و نيز در بحار فرموده: در آنوقت كه اسيران را به حضور آوردند فاطمه دختر امام حسين (ع) از ميان ن فرمود : اى ظالم دختران پيغمبر را تا امروز كى اسير كرده كه تو كرده‏اى از كلام فاطمه تمام اهل مجلس به گريه در آمدند . ضجه مردم با شيون ن پشت پرده با ناله و افغان اسيران يك مرتبه بلند شد مجلس يك بقعه پر از گريه شد.

مردم شام اسراى اهل بيت پيغمبر را از خوارج به حساب مى آوردند و يا اسراى رومى فكر مى كردند لذا مردى از اهل شام در مجلس يزيد فاطمه دختر امام حسين عليه السلام را ديد و از يزيد خواست كه اين دختر را به او ببخشد.

دختر ابى عبدالله عليه السلام از سخن مرد شامى لرزه بر اندامش افتاد صدا زد: عمه جان اوتمت و استخدم؛ يتيم شدم كم نبود حالا بايد كنيزى كنم.

زينب دختر على عليه السلام به مرد شامى پرخاش كرد و فرمود: دعوى دروغ كردى و پست تر از آنى كه چنين خواهشى كنى كه نه براى تو و نه براى اميرت جايز نيست يزيد از گفتار زينب به خشم آمد و گفت: ادعاى دروغ مى كنى اگر بخواهم مى توانم. زينب فرمود: چنين نيست خدا چنين اختيارى به تو نداده است مگر آن كه از دين ما خارج شوى و به دين ديگرى درآئى.

يزيد سخت خشمگين شد و گفت: اين چنين با من سخن مى گوئى؟ پدرت و برادرت از دين خارج شدند! زينب فرمود: به دين خدا و جد و پدر و برادرم تو و پدرت و جدت هدايت شده ايد اگر مسلمان باشيد. يزيد گفت: دروغ مى گوئى اى دشمن خدا.

زينب فرمود: تو اميرى به ظلم و ستم دشنام مى دهى و با قدرتت به طرفت تحميل مى كنى. يزيد از سخن زينب خجالت كشيد و سكوت كرد. مرد شامى دوباره سخنش را تكرار كرد و گفت: اين دختر را به من ببخش.

يزيد گفت: خفه شو خدا مرگ حتمى به تو ببخشد.

لذا زينب مظلومانه با اين كه در دست يزيد اسير است و حامى و پشتيبانى ندارد، اما با يك شجاعت بى نظير و شهامت بى مانند بياناتى ايراد مى فرمايد كه بينى يزيد را به خاك مى مالد تا آنجا كه مى فرمايد: من تو را انسانى بى قدر و بى ارزش مى دانم و سخت تو را مى كوبم و بسيار تو را توبيخ و سرزنش مى كنم، تو هر چه تلاش كنى و مكر و حيله بكار برى نمى توانى نام ما را از سر زبانها بردارى. محبت ما را از دلها خارج كنى و احکام دين را از بين ببرى، ليكن عار و ننگ كار تو هرگز و با هيچ آبى شسته نمى شود.

راستى عجيب شجاعانه، يزيد را با خاك يكسان مى كند، آرى او دختر اميرمؤمنان على بن ابيطالب است لذا در برابر همه حضار مجلس بپا خواست و پس از حمد و ثناى پروردگار و درود بر پيامبر و دودمان او فرمود: يزيد گمان مى كنى از اين كه همه راههاى زمين و آسمان را به روى ما بستى و ما را مانند اسيران شهر به شهر مى گردانى، نزد خدا خوار و بى مقدار مى شويم و تو مورد عنايت الهى گرديده اى و مقاومت نزد خدا فزون گشته كه اين چنين باد به دماغ افكنده و اظهار خوشحالى و شادمانى مى كنى؟ چون مى بينى دنيا به كام تو است و كارها بر وفق مرادت جريان دارد؟ و حكومت ما در دست تو قرار گرفته؟ نه چنين نيست، آرام باش، به جهل و نادانى اتكا مكن، مگر گفته خدا را فراموش كرده اى: كفار گمان نكنند كه مهلت دادن به آنها به خير آنها است بلكه به آنها مهلت مى دهيم تا بر گناهانشان بيفزايند كه براى آنان عذابى دردناك است.

اى پسر آزادشدگان آيا از عدالت است كه ن و كنيزان خود را در پس پرده نگهدارى و دختران رسول خدا (ص) به اسارت بسر برند و پرده حجاب آنها دريده و صورت هاشان در برابر دشمنان باز تا افراد دور و نزديك چهره آنان را بنگرند. در حالي كه مرد و محرمى ندارند تا از آنها حمايت كند؟!

آرى چگونه انتظار حمايت داشته باشيم از كسى كه جگر پاكان را به دندان مى كشد و گوشت او از خون شهدا روئيده است و چگونه ممكن است از دشمنى با ما كوتاهى كند كسى كه از روى بغض و كينه به ما نگاه مى كند.

و با چوب خيزران بر لبان و دندان سيد جوانان اهل بهشت مى زند چرا چنين نگوئى كه به خيال خود فتنه را با كشتن ذريه رسول خدا و ستارگان زمين ريشه كن كرده اى، آنگاه پدران خود را مى خوانى، بزودى به آنان ملحق خواهى شد در حالي كه آرزو مى كنى كاش فلج بودم و لال مى شدم و چنين جملاتى را نمى گفتم و چنان كارهائى را انجام نمى دادم، خدايا حق ما را بستان و انتقام ما را از دشمنان بگير و آنها را كه خون ما را ريختند مورد غضب خود قرار ده.

هر چند سخن گفتن با تو مصيبتم را تشديد و اندوهم را افزون مى سازد ليكن بايد تو را از اين گردن فرازى فرود آورم و تو را كوچك سازم و بكوبم و توبيخ و ملامت بسيار گويم، هر چند چشم ها اشكبار و سينه سوزان است و چقدر شگفت آور است كه افراد حزب اللّه به دست آزادشدگان حزب شيطان كشته شوند.

مكر خود را بكار گير و كوشش خود را انجام ده ولى بخدا قسم نمى توانى ياد ما را از ميان مردم محو و نابود كنى و احکام الهى را نمى توانى از بين ببرى اما عار و ننگ عمل زشت تو هرگز شسته نمى شود، زيرا راى تو ضعيف و مدت زندگانيت كوتاه و جمعيت و همدستانت اندك و در روز قيامت منادى پروردگار ندا مى دهد: آگاه باش كه لعنت خدا بر ستمكاران محقق است!

۱۸ روز تا اربعین حسینی

 

 

منابع

  1. نفس المهموم
  2. روضه الشهدا
  3. لهوف
  4. مقتل الحسین
  5. بحار جلد 45
  6. منتهی الآمال

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها